کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : سیدرضا یعقوبی     نوع شعر : مدح و ولادت     وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن     قالب شعر : قصیده    

یک چله انـتظار به پایان رسیده است            پایان شام تـیـرۀ هـجـران رسیده است

اسفـند را به مجـمر خـورشید دود کن            عطر نسـیم صبح بهاران رسیده است


اینک بهار، فصلِ "فصل لربک" است            شـأن نـزول کـوثـر قـرآن رسیده است

زهراست زهره‌ای که به یُمن ظهور او            شبهای بی‌ستاره به پایـان رسیده است

روز و شب آسمان و زمین در مدار اوست            نوروز طفل تازه به دوران رسیده است

نوری که آسمان و زمین را فرا گرفت            روحی که با لطافت باران رسیده است

ریحـانـه‌ای که رایـحـۀ روح پـرورش            تا ماورای روضۀ رضوان رسیده است

برخیز ای خدیجه که صبرت نتیجه داد            از آسمان برای تو مهمان رسیده است

کلثوم! ساره! آسیه! مریم! خوش آمدید            جان پیشکش کنید که جانان رسیده است

ای عـرشیان به ساقی کوثر خبر دهید            خـیر کـثیر خـتم رسولان رسیده است

حُسن عروس حضرت قرآن به لطف اوست            دریای نور لؤلؤ و مرجان رسیده است

انسیه‌ای که سورۀ انسان به شأن اوست            حوریه‌ای به صورت انسان رسیده است

از کـوثـر کـرامت بـی‌انـتـهـای اوست            فیضی اگر به عالم امکان رسیده است

یک چشمه از تَموّج خـیر کثیر اوست            دریای حکمتی که به لقمان رسیده است

هفتاد رشته نورِ حق از طور چادرش            بر پیروان موسی عمران رسیده است

در ســایــۀ تـعــالــی نـــور دعــای او            سلمان به اوج رتبۀ ایمان رسیده است

معـصومه‌ای که در اثر هم نشیـنی‌اش            فضه به فیض صحبت قرآن رسیده است

صدیـقـه‌ای که شاهـد عـهـد الست بود            ارث وفـای او به شهیدان رسیده است

مـرضـیـه‌ای که مرز نـدارد ولایـتـش            نور رضای او به خراسان رسیده است

مـهـدیــه‌ای کـه پـرتـو نـور هـدایـتـش            از جمکران به پیر جماران رسیده است

دست نـوازشی به سر شعـر من بکش            پیش تو این یتـیم، پریشان رسیده است

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : قاسم صرافان نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

در میان شعر تو بانـو! اگر حاضر شدم            خواندم اول کوثر و با نام تو طاهر شدم
در خیالم صحن و گنبد ساختم، زائر شدم            نام شیـرین تو بُردم فـاطـمه! شاعر شدم


رشته‌ای بر گردن ابیات من افکنده دوست
می‌برد شعر مرا آنجا که خاطر خواه اوست

نـاگـهـان دیـدم مـیـان خـانـۀ پـیـغـمـبـرم            چون خدیجه غرق نوری از جهانی دیگرم
چرخ می‌زد یک نفس روح القدس دور و برم            تا نوشـتـم فاطمه، بـوسـید بـرگ دفـتـرم

از شکوهش آسمان ساییده اینجا سر به خاک
آسمان را با خودش آورده این دختر به خاک

ای محمد! دشمنت را دوست ابتر می‌کند            خانه‌ات را بـوی ریحانه‌‌ معـطـر می‌کند
دیـدنـش بـار رسالت را سبـکـتر می‌کند            دخـتر است اما برایت کار مـادر می‌کند

دختران آیات رحمت، مادران مهر آفرین
می‌شود ام ابیها، هر دو باهم، بعد از این

یک زره خرج جهازت، حُسن‌هایت بی‌شمار            با تو حیدر روز خیبر حرز می‌خواهد چکار؟
تا تو از تیغ دودم با عشق می‌گیری غبار            بعد از این مستانه‌تر صف می‌شکافد ذوالفقار

قـوت بـازوی مـولایی به مـولا، فاطمه!
قصۀ پـیـوند دریـایی به دریـا، فـاطـمـه!

در هـوای عاشقی با هم کـبوتر می‌شوید            هر دو کوثر می‌شوید و هر دو حیدر می‌شوید
هست شیرین نامتان، قند مکرر می‌شوید            هر دو در کفواً احد با هم برابر می‌شود

بیت‌هـایـم بر درِ بـیـت تو زانـو می‌زنند
شاعران تنها برای یک نظر، رو می‌زنند

در کـسا، بی پـرده با الله صحبت می‌کنی            هل اتی را سفـرۀ نور و کرامت می‌کنی
فکر خلقی، نیمه شب با حق که خلوت می‌کنی            در غم همسایه، ترک خواب راحت می‌کنی

مادری الحق چه می‌آید به نامت، فاطمه!
می‌دهد از سوی ما مهدی سلامت، فاطمه!

امتحان پس داده‌‌ای در آسمانها پیش از این            سالها بر عرش می‌تابید نورت چون نگین
حضرت حق چون دلش آمد بیایی بر زمین            واقـعـاً «الـحـمـد لـلّـهِ، رب الـعـالـمـیـن«

جـلـوۀ نـور تو را تنها خدایت دید و بس
فاطمه! قدر تو را تنها علی فهمید و بس

عالمی در حیرت از این آسیا چرخاندنت            با تبـسم خـستگی را از عـلی پوشانـدنت
در عجب روح الامین از طرز قرآن خواندت            پیـش نابـیـنا میان حِـصن چـادر مانـدنت

حجـب میـراثت، حیا سایه نشین چادرت
داده دل حتی یهـودی هم به دین چادرت

سـفـرۀ نـان خـالـی اما سـفـرۀ انـعـام پُـر            خانه‌ات میخانه، ساقی با سخاوت، جام پُر
از تو راضی و دلـش از گردش ایام پُر            کعبه از بت خالی اما کوچه از اصنام پُر

ای زبانت ذوالفـقـارِ حـیـدر بی‌ذوالفقار!
بت شکن! برخیز، بسته دست او را روزگار

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : رضا قاسمی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

همان زمان که در آفاقِ عرش، دیده شدی            برای قـصـۀ لـولاک، برگـزیـده شـدی
تو میـوۀ مـلکـوتی که در شب معـراج            به اذن حضرت پروردگار، چیده شدی


گذاشت، آینه را روبروی وجه خودش            قلم به دستِ خدا بود و تو کشیده شدی
تو شاه بیت غـزل‌های آفـرینـشی و           به شاعـرانه‌ترین شکـل، آفـریده شدی
به دست خـط خـدایت ادامـه‌دار شـدی            هِجا هِجای تو تکـثیر شد قصیده شدی

به خاطـرت همۀ عرش را مزیّن کرد
بهشت، جامۀ سبزی که داشت بر تن کرد

تو آمدی همۀ عـرش ریـسه بـندان شد            تو خنده کردی و نور فلک دوچندان شد
زمین بهشت برین و؛ بهشت، زهرایی            به یُـمن آمـدن تو هـم این و هـم آن شد
تـمام عـرش، برایت بـداهه می‌گـفـتـند            تو آن قـصیـدۀ نابی که شعـرباران شد
خدا به خاطر نامت سه بیت نازل کرد            سـه آیـه‌ای که تـمـام وجود قـرآن شـد
برای مدح تو جبریل، آمد از ملکـوت            نگاه کرد، به چشم تو و غزلخوان شد

سـلامِ مـا و سـلامِ خـدا عَـلَی الْـکـوثر
سـلام بـر تو و بـابـای تو اَبـاالْـکـوثـر

سلام، کوثر جاری شده به جان زمین            سلام انسیه؛ ای «حوریه‌نشان» زمین
خدای تو به زمین دوخت، آسمان‌ها را            به عـشـق آمـدن تو ای آسـمـان زمین!
شـب ولادت تــو آفــتــاب مـی‌تــابـیــد            به وقتِ نور تو تنظیم شد زمان زمین
برای مـدت هـجـده بـهـار هـم که شده            خدا گـذاشته منّت به ساکـنان زمین
که شـاید از تو بگـیـرند، درس آدمیت            از آسمـان تو رسیدی به امتحان زمین

هـزار حیف، که مردود شد زمینِ خدا
همان دمی که پُر از دود شد زمینِ خدا

زمین نداشت لیاقت که تو در آن باشی            اراده کـرد، خدا که در آسـمـان بـاشی
قـرار بود، زمیـن خانـۀ خـودت بـاشد            نخواستند و بنا شد که میـهـمـان باشی
بهشت، زیر قدم‌های توست مادرجان!            خدا نخـواست که بین زمیـنـیـان باشی
تو گـنـج مـخـفـی پـروردگـار می‌مانی            اراده کرده که بـانـوی بی‌نـشان باشی
به عـشـق «اَشْـهَـدُ اَنّ عَـلی وَلیُّ الله»            خودت نخواستی اصلا که در اذان باشی

قـسم به نام تو بانـو؛ قـسم به نام عـلی
عـلـی تمامِ تو بود و تو هم تـمامِ عـلی

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : محسن ناصحی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

بَه چه خوب است پدر صاحب دختر بشود            بار دیگـر پـدری صاحب مـادر بشود

قـصد کرده است خداوند که با آمدنش            از همین لحظه علی صاحب همسر بشود


هیچ کس کـفـو علی بن ابیطالب نیست            فـاطـمـه آمــده آئـیـنـۀ حــیــدر بـشـود

معنی خـیر کـثـیر است و تکـاثـر باید            غرق دریای پُر از معـنی کـوثر بشود

برکت نسل کسی صرف پسرداری نیست            دشمنـش گرچه پـسر داشته ابتر بشود

سالها وقت نیاز است که هر حافظه‌ای            سر سوزن قدرش را مگر از بر بشود

شاعر از فاطمه گفته است و از این پس باید            قلم از جوهـر اوصاف عـلی تر بشود

و علی کیست که هر مجتهد از مکتب او            دانش آموختـه، سلـمان و ابـوذر بشود

"ها علی بشر کیف بشر"، شاعر ماند            چه بگوید که در این قافیه محشر بشود

که علی فـاطـمه و فـاطمه حـیدر، باید            نـور بـا نـور در آئـیـنـه بـرابـر بـشود

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : علی اصغر یزدی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

لیلة القدر زمین سورۀ کـوثـر شده است           نه فقط بر پدرش بر همه مادر شده است

شده از لطفش اگر سائل در مانده، عروس           چـادرش سـرّ مسلـمانی کافر شده است


نـور او معنی هر پرتوی خورشید شده           خـانۀ وحی ازین نـور منـوّر شده است

با وجودش چه کسی جرعت آن را دارد           به پیمبر بزند طعـنه که ابـتر شده است

شأن او را نه زمین ونه زمان درک نکرد           این چنین ست که او جان پیمبر شده است

نه فقط مریم از اوصاف عظیمش دم زد           تشنۀ جرعه‌ای از کوثرش،هاجر شده است

قل هـوالله و احـد فاطمه شد کـفـو امیـر           هم طراز نبی و فاطمه حیدر شده است

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت امُّ البنین سلام الله علیها

شاعر : ناصر زارعی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

داغ تـو تا ابـد بـه دلـم داغ مـادر است            ای بانویی که شأن تو از شأن حیدر است

یک عـمر غصه دار غـم فـاطمه شدی            حالا غمت شبیه همان داغ کوثر است


کردی تمام هستی خود وقف مرتضی            گفتی فقـط علی ست وصیِّ پیمبر است

اُمُّ الـوفـا و اُمُّ الأدب، کــان مـعــرفـت            یک ذرّه از صفات تو ای شیر دختر است

تا روز حشر مشیِ ولایت پـذیـری‌ات            درسی برای پیروی از دین و رهبر است

بر دشمنان فاطمه بودی چو ذوالـفـقار            بر پور مرتضی ز همه مهربان تر است

ای مــادر چـهـار مـسـیـحـای کــربـلا            بر مریم این مقام تو هم حسرت آور است

این افـتخار چار شهیدت کجا و چون؟            با مـادر حـسین شدن تو بـرابر است؟

ای آفـتـاب عـفّـت و ایـثـار و معـرفت            جـانـم فـدای تو که عـباس پرور است

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت امُّ البنین سلام الله علیها

شاعر : سیدمهدی موسوی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

فـدای حُسن دل‌انگـیز باغـبان شده بود            بهار، با همه سرسبزی‌اش خزان شده بود

چهار دسته گُـلش را به پنج تن بخشید            مقیمِ خاکِ درش، هفت آسمان شده بود


چه سربلند و سرافراز امتحان پس داد            برای عرض ادب، سخت امتحان شده بود

به عشق «شیر خدا» از یل دلاور خود            گذشت اگرچه در این راه نیمه‌جان شده بود

چه امتحان بزرگی! که در رثای حسین            و نه به خاطر فرزند؛روضه‌خوان شده بود

اگر چه پـیـر شد از داغِ بـی‌امان، اما            به پشتوانهٔ زینب دلش جوان شده بود

فـدای «اُمّ اَبیهـا» شدن علامت داشت            به این سبب قد «اُمّ البنین» کمان شده بود

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت امُّ البنین سلام الله علیها

شاعر : محمود شریفی (کمیل کاشانی) نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

شعر با مدح تو بی بی واژه باران می‌شود           نوبت وصف تو شد طبعم غزلخوان می‌شود

عطر عصمت در نفس داری که گاهی جبرئیل           بعد زهرا باز در این خانه مهمان می‌شود


غـیـرت فـرزند تو آئـیـنۀ کـرب‌و‌بلاست           عصر تاسوعا دلش پابست پیمان می‌شود

هیچ فرهنگ لغت معـنی نکرده اینچنین           آنکه در قاموس تو عباس، ایمان می‌شود

دامـنت بـاغ بـهـار یـاس شـد، اُمُّ البـنـیـن           خاک نه، حتی بهشت از آن گلستان می‌شود

بسکه سوز روضه دارد نوحه‌هایت در بقیع           سنگ می‌گرید، دل دشمن پریشان می‌شود

قـرن‌ها بگـذشـته اما در بقـیع خـاطرات           نـالـه‌هایت مثل آتش در نیـستان می‌شود

مـادری داغ چهار آئیـنه بر دل دارد، آه           صبر، پیشِ صبر تو، سر در گریبان می‌شود

کرده‌ای با معـرفت آن قـدر کسب آبـرو           هر چه خواهی از خدای اهلبیت، آن می‌شود

دست لطفت امتداد هـل اتای کـوثر است           هر که حاجت پیش تو آورد سلطان می‌شود

این همه قول و غزل یک قطره از دریای توست           عـقل در فهم کمالات تو حیران می‌شود

: امتیاز
نقد و بررسی

هرچند موضوع به قبرستان بقیع رفتن حضرت ام البنین و چهار صورت قبر کشیدن و عزاداری کردن ایشان برای فرزندانش در بعضی از کتب مقاتل ذکر شده است اما این گزارش تاریخی مورد نقد است از جمله اینکه ام البنینی که وصفش آنگونه در تاریخ آمده چرا فقط برای چهار فرزند خودش ... و عزداری می کند و برای سیدالشهدا عزاداری نمی کند و در ادامه این گزارش؛ دل رحمی و مروّت حاکم خونخوار و مستبد مدینه وصف می شود که احتمال دارد این گزارش تحریف عوامل بنی امیه برای تطهیر خود و جنایاتشان باشد؛ لذا بعضی از موخین و علما معتقد هستند بعید است چنین چیزی صحت داشته باشد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

بسکه سوز روضه دارد نوحه‌هایت در بقیع           سنگ می‌گرید، دل دشمن پریشان می‌شود

مدح و مرثیۀ حضرت امُّ البنین سلام الله علیها

شاعر : سیدجواد میرصفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

روزی که پا به عـرش معـلا گذاشتی!            بر هرچه داشت نقش تو را، پا گذاشتی

در هـیـئت کـنــیـزی اولاد فــاطــمــه:            ایـنـگـونـه پا به خـانـه مـولا گـذاشـتی


می‌ریخت از نگـاه تو احساس مادری            مرهـم به زخـم زینب کبـری گـذاشتی

مولا صدا بزن، نه بـرادر! حـسین را            این جـمـله را تو بر لـب سـقا گـذاشتی

در کـربـلا بـرای دل سنـگ کـوفـیـان            چـار آیـنـه بـه رسـم تـمـاشـا گـذاشـتی

با تو بـقـیـع داغ دلـش تـازه شد که تو            پـا جـای پـای غـربت زهـرا گـذاشـتی

پیش از تو نوحه، شور حماسی نمی‌گرفت            رسم خوشی ست آنچه که بر جا گذاشتی

از خوان نوحه‌خوانی تو آب می‌خورد            چشمان خـیس ما که بر آن پا گذاشتی

: امتیاز

زبانحال حضرت امُّ البنین سلام الله علیها

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

من و کـنـیزی آل عـبا  خدا را شکر            من و حـریـم ولی خدا، خدا را شکر

کنـیـز فـاطـمه بودن چه عـزّتی دارد            من و عنایت خیر النّسا خدا را شکر


مرا به رخصت زینب خدا پـناهم داد            که با حـسین شدم آشـنا خـدا را شکر

خدا نوشت شوم مادر حسین و حسن            کـشـید آخـر کـارم کجا خـدا را شکر

خـدا نـوشت که من مـادر اباالـفـضلم            که او شود به حسینم فدا خدا را شکر

شوند جمله پسرهای من غلام حسین            کـنـند نـوکـری مجـتـبی خدا را شکر

عزیز فـاطمه! زیـنب! بیا در آغـوشم            بـیا به دامن مـادر بـیا خـدا را شکـر

نـویــدِ پــورِ عـلــمـدار داده مــولایـم            برای یاری کرب و بلا خدا را شکر

برای روز عـلمـداری‌اش دعـا بکنیم            که هست آبروی خیمه‌ها خدا را شکر

شنیده‌ام که دو دستش ز تن جدا گردد            به تیر و نیزه شود مبتلا خدا را شکر

شنیده‌ام که به صورت فتد زمین بی‌دست            مگر که خیمه بماند بجا خدا را شکر

شنـیده‌ام زتعصب پس از شهادت هم            سری برآورد از نیزه‌ها خدا را شکر

شنیده‌ام که حسین از قـفا شود بی‌سر            و اهل کوفه کنند از جفا خدا را شکر

شنـیـده‌ام که لـباس اسیـری‌ات بر تن            کُـنی کـنارِ تنِ سر جـدا خدا را شکر

شنیده‌ام که شود پـاره پـاره معجـرها            حجاب کس نشود بر ملا خدا را شکر

پس از گذشت اسارت که از سفر آیی            سپاهِ خـصم در آید ز پا خدا را شکر

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت امُّ البنین سلام الله علیها

شاعر : علی اصغر یزدی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

اُمُّ البنین بعد از حسین اُمُّ الأدب شد            شاگرد درسش، کـربلا اُمّ وهب شد

در تربیت بر مادران هم مادری کرد            شیر آفرینی که چُنین فخر عرب شد


خود را کـنـیـز خانه می‌دانـست اما            از لطف اهل خانه او زهرا نسب شد

حتی ادب پیش ادب هایش ادب کرد            حتی وفا هم از وفایش در عجب شد

اُمُّ القمر یعـنی که نوری در سیاهی            یعنی که فرزندش چراغ راه شب شد

در آن هیا هو حق مـادر را ادا کرد            نگذاشت روی خاک سر، زهرا سبب شد

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت امُّ البنین سلام الله علیها

شاعر : مهدی شریف زاده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

می‌سوخت و در سینه آهی شعله‌ور داشت            از بعد زهرا حال و روزی خون جگر داشت
با دیـدن چـشمان حـیـدر گریه می‌کرد            از غصه های هر شب و روزش خبر داشت


جـان‌هـا فـدای آنکه به طـفـلان زهـرا            از هر کس دیگر ارادت بیـشتر داشت
نذر حسینـش کرده بود هر بچه‌اش را            آن مادری که دامنش قرص قمر داشت
زینب همه عشقش، دگر دختر نمی‌خواست            اما دلش می‌خواست بیش ازاین پسرداشت
جـان‌ها به قـربان و فـدای مـادری که            روزی رزق سفره‌اش خیلی ثمر داشت
سـنـگ مـزار خـاکی و بـی‌سـایـبـانش            ای کاش زائر نه فقط یک رهگذر داشت
اُمُّ البـنـیـن آمـد بـه اسـتـقــبـال زیـنـب            زینب برایش مشک پاره با سپر داشت
بعد از حـسیـن اُم البنین اُمُّ الـبـکاء شد            بعد از حسین چشمان بارانی و تر داشت

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت امُّ البنین سلام الله علیها

شاعر : محسن ناصحی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

مـاه، می‌گـویند پشت ابـر پنهـان می‌شود           ماهت ای بانو شبی بر نیزه تابان می‌شود

مادر سقا! اگر بـاران نـمی‌بارد چه باک           آب، درس اول مـا در دبـسـتان می‌شـود


دامنت عباس پرور شد تعجب هم نداشت           مـور هم باشد کـنار تو سـلیـمان می‌شود

در عرب را که نـمی‌دانم ولی اُمُّ البنـین!           هرچه ایرانی است با عباس سلمان می‌شود

می‌کند فـرزندت ای بانو مگر پیغـمبری           ارمنی هم روز تاسوعا مسلمان می‌شود

خـانۀ عـبـاس تو دارالشـفـای دردهـاست           درد بی درمان هم اینجا زود درمان می‌شود

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت امُّ البنین سلام الله علیها

شاعر : محمد قاسمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

وجودِ اهل محبّت همیشه در خطر است           تـقـرّبِ دل عـاشـق به آه شـعـله‌ور است

چگـونه مُـرده بخـوانـیـم آن کسی را که           تمام عمر خودش با حسین همسفر است


غـبـار معصیت از دامنـش گـرفـته شود           کسی که کاسۀ چشمش ز آبِ دیده، تر است

شبی که سر نشود با حسین و گریه بر او           همان شبی ست که فرموده‌اند بی‌سحر است

نـمـاز نـافـلـۀ شـب بـدون اشـک حـسـین           عبادتی ست که مانند نخـلِ بی‌ثـمر است

فـدای خـانم محـنت کـشـیده‌ای که هـنوز           بقیع از نفس روضه‌هاش خونجگر است

هـنـوز امّ بـنـین، مـادر چـهـار یـل است           شبیه نجـمه و لیـلا اگرچه بی‌پـسر است

در آفــتــاب کــنــار ربــاب مـی‌ســـوزد           شریک شرمِ به جا مانده در دل قمر است

ز داغ مـاه، بـه ابــروش خــم نــیـاورده           غم حسین کشیده که دست بر کمر است

از آن چهار رشیدی که از کَـفَـش رفـتند           تمام دلخوشی‌اش تکّه‌های یک سپر است

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت امُّ البنین سلام الله علیها

شاعر : محمدحسن بیات لو نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مثنوی

روشـنـا تـر ز آب اُمّ بـنـیـن            بـانـوی بـا حـجـاب اُمّ بنـین

انــتــخـاب ابــوتــرابـی تــو            افـتـخــار بـنـی کـلابـی تــو


خانه دار علی پس از زهرا            بی‌قـرار عـلی پس از زهرا

خـانـه‌ات خـانـۀ ولایت بـود            هـمـسریِ عـلـی برایت بود

چقَـدَر خوب بخت تو وا شد            زنـدگـانـی تـو چه زیـبـا شد

قلب و جانت شده به نام علی            که شده شوهرت؛ امام علی

بـا حـضورت بـهـار آوردی            عـطـر زیـبـای یـار آوردی

آمـدی بـوی فــاطــمــه آمــد            خـنــده روی لـب هـمـه آمـد

تو برای هـمه عـزیـز شـدی            پیش زینب ولی کـنیـز شدی

آسـمان هستی و قـمـر داری            دُرّ و گوهر به روی سر داری

در حیا و شرف قَـدَر هستی            مـادر چـار تا پـسـر هـسـتی

بـه تـو و مــادری‌ات ایـوالله            مـادرِ مـهـربـانِ «عـبـدالله»

دلت از عرش هم فراتر بود            »جعفرت»درحماسه محشر بود

دامنت مهد زهد و ایمان بود            اثـر پاکی تو «عـثمان» بود

به به از این یقین و اخلاصت            همه عـالم فـدای «عباست»

عصمت بی‌نظیر تو عشق است            شوکت شرزه شیر تو عشق است

دانـشِ مکـتـبت دلـیـری بود            خانه‌ات کهکشان شیری بود

پـسرانت اگـر چه یـل بودند            بـه وفـا و ادب مـثـل بـودنـد

درس مردی تو یادشان دادی            از خودت عشق را نشان دادی

کربلا شور جلوه گاه تو بود            نـوبـت جـلـوۀ سـپـاه تـو بود

ادبـت بـود رو سپـیـدت کرد            تـا ابـد مـادر شـهـیـدت کرد

شرف و شمس حق، نگینت کو؟            آی اُمُّ البـنـین؛ بنـیـنت کو؟؟

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن حذف شد، همانگونه بسیاری از بزگان همچون شیخ صدوق، علامه مجلسی، شیخ عباس قمی، علامه بیرجندی و ... ( کتاب سلیم بن قیس ج ۲ ص ۸۷۰، علل الشرایع ج ۱ ص ۱۸۸،  مناقب آل ابیطالب ج ۳ ص ۳۶۲، مستدرک الوسائل ج ۲ ص ۳۶۰، بحار الأنوار ج ۴۳ ص ۱۹۲، کبریت احمر۳۷۵، منتهی الآمال ۲۲۷ و  ...) نوشته اند حضرت زهراسلام الله علیها وصیت کرد که پس از من با امامه دختر خواهرم ازدواج نما لذا ​امیرالمؤمنین عليه السّلام طبق وصیت حضرت زهرا ابتدا با امامه ازدواج کرد سپس با اسماء بنت عمیس، پس از آن با لیلی التمیمیه و در آخر سر با فاطمه کلابیه ( اُمُّ البنین) ازدواج نمود، لذا ازدواج امیرالمؤمنینعليه السّلام با اُمُّ البنین حدوداً ۱۵ سال بعد از شهادت حضرت زهراست که در آن زمان امام مجتبی عليه السّلام ۲۴ و سیدالشهداعليه السّلام ۲۳ سال داشته اند، یعنی آنکه ازدواج کرده و در خانه خود بوده اند، لذا اختلاف سن حضرت عباس عليه السّلام با سیدالشهدا عليه السّلام هم حداقل ۲۳ سال است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

خانه دار علی پس از زهرا            بی‌قـرار عـلی پس از زهرا

مدح و مرثیۀ حضرت امُّ البنین سلام الله علیها

شاعر : محمد جواد شیرازی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

کـوه اعـتـلا ز رفعـت اُمُّ البنـین گرفت            دریـا سخـا ز رحمت اُمُّ البـنـین گرفت

خورشید اگر که واسطۀ نور عالم است            نور از جمال و طلعت اُمُّ البنین گرفت


روح الامین برای تقرب، به طور عرش            چـلـه بـرای خـدمـت اُمُّ البـنـین گـرفت

افـتـادم از نـفـس سـرِ نـفـسم ولی خـدا            دست مـرا به حـرمت اُمُّ البنـین گرفت

دست نـیـاز ما به خـدا از هـمـان ازل            پـیـونـد بـا کـرامـت اُمُّ البـنـیـن گـرفت

عـباس را به قـلۀ طاعت رسانده است            درسی که از بصیرت اُمُّ البنین گرفت

دستش شفیع خلق شود چون که بوسه از            دسـتـان با سـخـاوت اُمُّ البـنـیـن گرفت

فردا علم به دوش حسین است یاورش            هر کس به دوش، رایت اُمُّ البنین گرفت

بـایـد برات صـحـن ابالفضل را فـقـط            از دست‌های حضرت اُمُّ البنـین گرفت

از بس بقیع رفت و ز عباس روضه خواند            یـثـرب هـوای غـربت اُمُّ البنین گرفت

داغش به جای خود، سپر خونی‌اش چنان            صبر و قرار و طاقت اُمُّ البنین گرفت

مقتل نوشته است که از هوش رفته است            جـان مـرا مـصیبت اُمُّ البـنـیـن گـرفت

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل ایراد محتوایی حذف شد؛ مقام حضرت ام البنین سلام الله علیها بسیار رفیع است که ما حتی به گرد آن هم نمی رسیم اما فراموش نکنیم که عصمت مختص ائمه است.

معصومه است بی‌شک و مانند فاطمه            عصمت بها زعصمت اُمُّ البنین گرفت

هرچند موضوع به قبرستان بقیع رفتن حضرت ام البنین و چهار صورت قبر کشیدن و عزاداری کردن ایشان برای فرزندانش در بعضی از کتب مقاتل ذکر شده است اما این گزارش تاریخی مورد نقد است از جمله اینکه ام البنینی که وصفش آنگونه در تاریخ آمده چرا فقط برای چهار فرزند خودش ... و عزداری می کند و برای سیدالشهدا عزاداری نمی کند و در ادامه این گزارش؛ دل رحمی و مروّت حاکم خونخوار و مستبد مدینه وصف می شود که احتمال دارد این گزارش تحریف عوامل بنی امیه برای تطهیر خود و جنایاتشان باشد؛ لذا بعضی از موخین و علما معتقد هستند بعید است چنین چیزی صحت داشته باشد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

از بس بقیع رفت و ز عباس روضه خواند            یـثـرب هـوای غـربت اُمُّ البنین گرفت

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : مهدی نظری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

ناگهان در واشد و مسمار پهلو را گرفت           دست شعله بی‌محابا پای گیسو را گرفت

پهلوی زخمی جـدا و صورت نیـلی جدا           یک غلاف بی‌مروت جان بانو را گرفت


با همان حالش به مسجد رفت دنبال علی           انـتــقـام دسـتـهـای بـسـتـۀ او را گـرفـت

دست نامحرم چنان زد، بند دلها پاره شد           وای از دستی که از چشمان او سو را گرفت

آفـتاب خـانۀ حـیـدر غـروبی تـلخ داشت           فاطمه از اهـل خانه ماه‌ها رو را گرفت

در سـیاهـیِ مـدیـنه چـشم او که تـار شد           نیمۀ یک شب سپیدی آمد و مو را گرفت

دور از چشم علی هر شب که بانو ناله زد           زینب آمد خون روی زخم بازو را گرفت

با هـمان حالـش برای قـوت قـلـب عـلی           پاشد و از دستهای فضه جارو را گرفت

بعد از آن حیدر دگر آن حیدر سابق نشد           موقع برخـاستن پهلـو و زانـو را گرفت

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : محمدحسن بیات لو نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

آمـدم‌ تـا كـه عـزادار تـو مــادر بـاشـم            بین روضه ز مصیبات غمت تر باشم

آمـدم پـشـت درِ خـانـۀ تـو مـنـتــظـرم            تـا كه اذنـم بـدهی سـائل این در بـاشم


خـادم و بـانی مداح چه فـرقـی دارد!؟            من فقط حاجتم این است كه نوكر باشم

آبرویی كه نه، حتی بخدا رویی نیست            بـا نـگــاه تـو مـگــر آدم دیـگـر بـاشـم

مگراین نیست كه مصداق گل یاس تویی            دوستدارم كه ازاین عـطر معطّر باشم

طی این سال اگرروضه‌ای از تو خواندم            خواستم فـاطمـیّه، فـاطـمـه‌ای تر بـاشم

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : عادل حسین قربان نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

زیـرِ بـارانِ ستـم چهـرۀ مهـتاب شکست           آخـرین تکـه از این آیـنـۀ نـاب شکـست

پس چه شد اجـرِ مشـقاتِ پـیـمبر مـردم؟           ظاهراً بعد نـبی حرمت و آداب شکـست


طعنه و زخم زبان، غصب فدک، کوچۀ تنگ           بعد از آن در نگه مضطربش خواب شکست

برتر از بندگیِ جن و بشر ضرب علی‌ست ۱           ولی این‌بـار یـلِ غـزوۀ احـزاب شکست

پشتِ در مظهـر نامـوس خـدا را کُـشتند           دلِ بی‌تابِ علی پشتِ همان باب شکست

شیشۀ عمرِ علی بسته به عمر زهراست           چه کسی گفته علی گوشۀ محراب شکست؟

نام زهرا سببِ متصلِ ارض و سماست ۲           رفت و با رفتن او رشتۀ اسباب شکست

: امتیاز
نقد و بررسی

۱- رسول خدا(صلى الله علیه وآله) می‌ْفرمایند: "ضَربَةُ عَلِی یَومَ الخَندَقِ اَفضَلُ مِن عِبادَةِ الثّقلین" (مستدرك حاكم، ج ۳، ص ۳۲ )

 ۲- در دعای ندبه می‌گوییم: "أین السبب المتصل بین الارض و السماء"

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : حمیدرضا محسنات نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

دل كه می‌گوییم پس دلدار یعنی فاطمه            نُه فـلـك را نقـطۀ پرگـار یعنی فـاطمه

یار پیغمر شدن، رفتن شبی در غار نیست            ما كه می‌گـوییم یار غـار یعنی فاطمه


در کرم هرکس به مقداری توانش میرسد            هـرکجا گـفـتند بی‌مقـدار، یعنی فاطمه

آنکه بخشیدست از انگشتر دستش علیست            آنکه بخشیدست از افطار یعنی فاطمه

"تنفقوا ممّا تحبّون" است مصداقش علی            معـنی "الجّـار ثُـمَّ الـدّار" یعنی فـاطمه

هرچه گـفتیم و شنیدیم از کرامات خدا            جلـوه‌اش در عـالم اظهار یعنی فاطمه

شیخ را دیدم پس از هفتاد سال اینگونه گفت            نحو و صرف و منطق و اسفار یعنی فاطمه

پِی اگرچه احمد و هر خشت آن گرچه علی            خـانۀ اسـلام را معـمـار یعـنی فـاطمه

یار گفتم درب خیبر گفت یعنی حیدر و            در مدینه "در" صدا زد یار یعنی فاطمه

بین روضه نام چاه آمد اگر، یعنی علی            هر کجا نـام در و دیـوار یعنی فـاطمه

هرکجا گفتند دشتی لاله گون یعنی حسین            هر کجا پیـراهـنی گـلـدار یعنی فاطمه

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : کمیل باقرى نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن قالب شعر : غزل

بنام نـامى مـادر بـنام حـضرت زهـرا            بنام دخـت پـیـمـبر دلـیـل خـلـقت دنـیا

بنام نـامى عـشق و بنام هـمسر حـیدر            خداى من چه بگویم،چگونه می‌شود آخر؟


دوباره قصۀ مادر دوباره قصۀ آن در            ببین که شعـله بیـفـتد به آیه آیۀ کـوثـر

ببین که شعله بیـفـتد به باب خانۀ مولا            درِ شکسته بیفتد به روى عصمتِ طاها

میان آن‌همه دشمن سپر براى على شد            مـیان آن همه آتـش فـداى راه ولى شد

قـلم چگونه نویسد ز شرح ماتم زهـرا            مَلاذِ اهل بکاء شد لـوا و پرچم زهـرا

: امتیاز